قیام امام حسین

اگر به سخن من گوش ندهید ، اگر به راه انصاف نروید زیان آن دامن گیر شما خواهد شد . میدانید من کیستم ؟ میدانید پدر من کیست ؟ آیا کشتن من بر شما رواست ؟ مگر من پسر دختر پیامبر شما نیستم ؟ مگر پدر من وصی پیامبر و پسر عمو ی او و نخستین مسلمان نیست ؟ آیا این حدیث را شنیده اید که پیامبر درباره ی من و برادرم گفت : این دو فرزند من دو سید جوانان اهل بهشت اند ؟ اگر گفتار من را راست میدانید چه بهتر به خدا تا خود را شناخته ام دروغ نگفته ام . اگر گمان میکنید من دروغ می گویم ، هنوز از اصحاب محمد چند تن زنده اند می توانید از آن ها بپرسید . مردم با چه مجوز شرعی میخواهید خون مرا بریزید ؟

این سخنان سخن مردان خدا است سخن کسی که رسالت خود را در بیدار کردن وجدان های به خواب رفته می داند. در این جا بود که فتنه جویان و جنگ طلبان ترسیدند که مبادا این سخنان در دل سنگ مردم کار گر افتد . که اگر چنین شود آنان یه آن چه میخواهند – فتنه انگیزی – دست نخواهند یافت.همان پست نهاد تشنه ی خون فریاد کرد : خدا بر باطل پرستیده باشم اگر بدانم چه میگویی ! این سخن را کسی گفت که به یقین در سراسر زندگی لحظه ای خدا را نه به حق و نه به باطل نپرستیده بود . شمر بن ذی الجوشن ، او از نوع مردمی بودکه از آزار آزاد مردان لذت میبرد .

سر انجام آن چه نباید بشود شد . صحنه ای پدید آمد که قرآن در نیم قرن پیش از آن خبر داده بود .

" اگر محمد بمیرد یا کشته شود شما به گذشته ی خود بر میگردید ؟ اگر چنین کنید به خدا زیانی نمی رسد "

این مردم پس از پنجاه سال به خوی دیرین خود بر گشته اند ، به زندگی جاهلیت .به زندگی که به جز خشم چیزی راهبر آن نبود . پنجاه سال قرآن و حدیث و سیرت بزرگان در مدت چند ساعت به یک سو نهاده شد . طبیعت درنده ای که نه تنها از خوی مسلمانی بهره ای نداشت بلکه میان آن و طبیعت انسانی فاصله ی عمیقی دیده میشد .

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد